بزرگترین درسی است که از عاشورا گرفتم
هزاران سال از آن واقعه عظیم می گذرد و میلیونها انسان دلبستگی خود به محرم را به شکل هایی متفاوت نشان داده اند محرم چون اقیانوسی عظیم سالهاست تلاطم می کند و ما بر کنار ایستادگان، قرنهاست به اندازه درک و معرفتمان محرم را می فهمیم بعضی از ما تنها خشم و خروش و ظاهر این اقیانوس را دیده ایم و بعضی ها در اعماق این اقیانوس ناپیدا کرانه فرو رفته ایم و آن وقت دیده ایم آنچه را که جان و اصل محرم است. نمی توان انتظار داشت همه از محرم اصل آن را دریابند اما می توان این آرزو را داشت به روزی برسیم که بدانیم معنای محرم و کربلای حسین چیست و بدانیم این اقیانوس خروشان را اعماقی است که باید برای رسیدن به آن تلاش کرد. محرم اتفاقی نیست که با چشم روزمره عادت آن را ببینیم، اتفاقی است شگرف که ما هنوز آن را نشناخته ایم و از محرم تنها تشنگی ها و گرمایش را می دانیم. و اندوه حسین(ع) و یارانش تشنگی نبوده است هر چند تشنه بودن و جنگیدن سخت است اما حسین(ع) و یاران باوفایش بزرگتر از آن بودند که سر تسلیم در برابر تشنگی فرود آورند و از تشنگی بنالند چگونه می توان حسین و یارانش را تنها در تشنگی دید و بر تشنگی آنها گریه کرد حسین فراتر از همه تشنگی ها و عطش ها ایستاده، آنچه حسین را اندوهگین می کند چیزهای دیگری است که می تواند در همه دوره ها و زمانها وجود داشته باشد و حسین آن انسان آزاده، همه انسانها را در هر عصر و دوره ای دعوت می کند به آزاد بودن.
عاشورا یک «ایست بزرگ» است، در برابر سیل بنیانکن جاهلیت در عصر تمدن، در برابر این سقوط ها و انحطاط ها، این الحادها و ضلالتها، این ستم ها و بیدادها، در برابر این بشریت فرو رفته در تباهی و این روزگار سراسر سیاهی، در برابر پذیرش ذلت و بندگی و وداع با عزت و آزادگی. هنگامی که می نگریم در «خطبه عاشورا» سخن از عدل می رود و از اینکه عدالت از میان رفته است. می فهمیم که ما نیز باید با دفاع از «عدالت» فلسفه عاشورا را زنده نگاه بداریم و با قیام برای عدالت از عاشورا دم بزنیم و خود را وارث عاشورا بدانیم...
خیز و جامه نیلی کن روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد نوبت محرم شد
پای خون دل وا کن دست موج پیدا کن
رو به سوی دریا کن ساحلی فراهم شد
گریه کن گلاب افشان گل به خاک می افتد
باد مهرگان آمد قامت علی خم شد